کِم سِنتر

گاه نوشت های یک دبیر

کِم سِنتر

گاه نوشت های یک دبیر

درباره ی الله بیشتر بدانیم

لفظ جلاله «الله»

به فارسی «خدا» ترجمه می‌شود و اصل آن « ال اله » بوده ، که همزه دومى در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و کلمه « اله » از ماده « أله » به معناى پرستش است ، وقتى مى‏گویند «اله الرجل و یاله» ، معنایش این است که فلانى عبادت و پرستش کرد، ممکن هم هست از ماده «و ل ه» باشد ، که بمعناى تحیر و سرگردانى است ، و «إله» بر وزن «فِعال» به کسره فاء ، و بمعناى اسم مفعول (مالوه) است، همچنان که کتاب بمعناى مکتوب «نوشته شده» مى‏باشد، و اگر خدای را اله گفته‏اند، چون مالوه و معبود است، و یا بخاطر آن است که عقول بشر در شناسائى او حیران و  سرگردان است.

و ظاهرا کلمه «الله» در اثر غلبه استعمال عَلَم (اسم خاص) خدا شده، و گر نه قبل از نزول قرآن این کلمه بر سر زبانها دائر بود، و عرب جاهلیت نیز آن را مى‏شناخت، همچنان که آیه شریفه: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» (زخرف:87) و اگر از ایشان بپرسى چه کسى ایشان را خلق کرده.

«إله» بر وزن «فِعال» به کسره فاء ، و بمعناى اسم مفعول (مالوه) است، همچنان که کتاب بمعناى مکتوب «نوشته شده» مى‏باشد، و اگر خدای را اله گفته‏اند، چون مالوه و معبود است، و یا بخاطر آن است که عقول بشر در شناسائى او حیران و  سرگردان است.

هر آینه خواهند گفت : «الله »؛ و آیه : «فَقَالُوا هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَکَائِنَا» (انعام:136)، پس در باره قربانیان خود گفتند : این مال الله ، و این مال شرکائى که ما براى خدا داریم » ، این شناسائى را تصدیق مى‏کند .

از جمله ادله‌ای که دلالت مى‏کند بر اینکه کلمه «الله» علم و اسم خاص خدا است ، این است که خدایتعالى به تمامى اسماء حسنایش و همه افعالى که از این اسماء انتزاع و گرفته شده ، توصیف مى‏شود ، ولى با کلمه «الله» توصیف نمى‏شود ، مثلا میگوئیم الله رحمان است ، رحیم است ، ولى بعکس آن نمیگوئیم ، یعنى هرگز گفته نمیشود : که رحمان این صفت را دارد که الله است و نیز میگوئیم «رحم الله و علم الله و رزق الله ، خدا رحم کرد ، و خدا دانست ، و خدا روزى داد ، » ولى هرگز نمیگوئیم « الله الرحمن ، رحمان الله شد» ، و خلاصه ، اسم جلاله نه صفت هیچیک از اسماء حسناى خدا قرار مى‏گیرد ، و نه از آن چیزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته میشود .

از آنجائى که وجود خداى سبحان که اله تمامى موجودات است ، خودش خلق را به سوى صفاتش هدایت مى‏کند ، و مى‏فهماند که به چه اوصاف کمالى متصف است ، لذا مى‏توان گفت که کلمه «الله» بطور التزام دلالت بر همه صفات کمالى او دارد ، و صحیح است بگوئیم لفظ جلاله «الله» اسم است براى ذات واجب الوجودى که دارنده تمامى صفات کمال است ، و گر نه اگر از این تحلیل بگذریم ، خود کلمه «الله» پیش از اینکه نام خدای تعالى است ، بر هیچ چیز دیگرى دلالت ندارد ، و غیر از عنایتى که در ماده « ا ل ه » است ، هیچ عنایت دیگرى در آن بکار نرفته است .1

این کلمه در قرآن کریم 2815 مرتبه در قرآن آمده است.2

  ---------------------------------------------------------------- 

۱- تفسیر المیزان، ج 1 ص 27 و 28

2- آموزش مفاهیم قرآن ج1

 

منبع: المیزان، تالیف علامه سید محمد حسین طباطبایی جلد اول

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد