ابن مسیب نقل کرد که ، عمر بن خطاب مى گفت : ((پناه مى برم به خدا از مشکلاتى که ابوالحسن ، براى حل آنها نباشد)). این سخن خلیفه جهاتى داشت ؛ از جمله آنها، این بود که روزى پادشاه روم به عمر نامه نوشت و از مسائلى پرسش نمود؛ عمر آن سؤالات را بر اصحاب عرضه داشت ، اما کسى نتوانست جواب بدهد، پس به امیرالمؤمنین عرضه داشت و حضرت فورا جواب سؤالات را دادند.
نامه پادشاه روم به عمر این چنین بود: ((این نامه اى است از پادشاه بنى الاصفر به عمر، خلیفه مسلمانان ، پس از ستایش پروردگار پرسش مى کنم از شما مسائلى را که پاسخ آن را مرقوم نمایید:
1- چه چیز است که خدا آن را نیافریده است ؟
2- خدا نمى داند،
3- نزد خدا نیست ،
4- همه اش دهان است ،
5- همه اش پاست ،
6- همه اش چشم است ،
7- همه اش بال است ،
8- کدام مردى است که فامیل ندارد،
9 - چهار جنبده که در شکم مادر نبودند کدام است ،
10 - چه چیزى است که نفس مى کشد، روح ندارد،
11 - ناقوس چه مى گوید،
12- آن رونده کدام است که یک بار راه رفت ،
13- کدام درخت است که سواره ، صد سال در سایه اش راه مى رود و به پایانش نمى رسد و مانندش در دنیا چیست ،
14- کدام مکان است که خورشید جز یک بار در آن نتابید،
15- کدام درخت است که بى آب رویید،
16- اهل بهشت مى خورند و مى آشامند و چیزى دفع نمى کنند؛ مانندش در دنیا چیست ،
17- در سفره هاى بهشت کاسه هایى که در هر یک از آنها غذاهاى گوناگون است و آمیخته نمى شوند؛ مانندش در دنیا چیست ؟
18- از سیبى در بهشت ، دخترکى بیرون مى آید در حالى که از آن سیب ، چیزى کاسته نمى شود،
19- کنیزکى در دنیا مال دو مرد است و در آخرت ، مال یکى از آنان ؛ آن چگونه است ؟
20 - کلیدهاى بهشت چیست ؟
امیرالمؤمنین (علیه السلام ) نامه پادشاه روم را خواندند و در پشت نامه ، جواب را این طور مرقوم کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم - پس از سپاس و ستایش پروردگار؛ اى پادشاه روم ! بر مطال شما واقف شدم و من به یارى خدا و قدرتش و برکت خدا و پیامبران ، خصوصا محمد صلى الله علیه و آله و سلم آخرین فرستاده خدا، پاسخ تو را مى دهم :
1- آن چیزى که خدا نیافریده قرآن است ، زیرا آن کلام وصف خداست و همچنین کتابهایى که از جانب خدا نازل شده است ، حق - سبحانه - قدیم است و صفاتش هم قدیم است .
2- آن چیزى که خدا نم داند آن است که شما نصرانیان مى گویید: خدا را زن و فرند و شریک است ؛ خدا فرزندى نگرفته و با او خدایى نیست ، نه والد است و نه مولود.
3- آن چیزى که نزد خدا نیست ظلم است ، پروردگار به بندگان ، ستمکار نیست .
4- چیزى که همه اش دهان است ، آتش است ؛ در هر چیزى افتد، مى خورد.
5- چیزى که همه اش پاست ، آب است .
6- چیزى که همه اش چشم است ، خورشید است .
7- چیزى که همه اش بال است ، باد است .
8- آن کس که فامیل ندارد، آدم است .
9- آن چهار جنبنده که در شکم مادر نبودند عصاى موسى ، قوچ ابراهیم ، آدم و حوا مى باشند.
10- آنکه بى روح است و نفس مى کشد، صبح است ، خداى تعالى فرمود: ((والصبح اذا تنفس )) :
11- ناقوس مى گوید: ((تق ، تق ؛ حق ، حق ، آهسته ، آهسته ؛ عدالت ، عدالت ؛ راستى ، راستى ؛ دنیا ما را فریب داد و در هوس انداخت ؛ دنیا دوره به دوره سپرى مى شود؛ نمى گذرد روزى مگر که سست مى کند از ما پایه اى ، مردگان ما را خبر دادند که از این سرا کوچ مى نماییم ، پس چرا ما اینجا را براى خود وطن گرفته ایم ؟))
12- آن رونده که یک بار راه رفت کوه سیناست ، میان آن کوه و زمین مقدس (مسجد اقصى ) چند روزى راه بود، بنى اسرائیل که به فرمان موسى (علیه السلام ) آهنگ آن سرزمین داشتند نافرمانى کردند، خدا از آن کوه پاره اى برکند و دو بال از نور برایش قرار داد و بر بنى اسرائیل که در بیابان راهپیمایى مى کردند سایبان شد و برابر سر آنان سیر مى نمود، چنانکه خدا در قرآن فرموده است : ((و چون کوه را از جا برکندیم و مانند سایبان بر سرشان قرار دادیم و آنان گمان کردند بر سرشان مى افتد.))
13- درختى که سواره ، صد سال در سایه اش راه مى رود و به پایانش نمى رسد، درخت طوبى است و آن سدرة المنتهى است که در آسمان هفتم است ، به سوى آن درخت ، اعمال بنى آدم بالا مى رود و آن از درختهاى بهشت است ، هیچ کاخى و خانه اى در بهشت نیست مگر شاخه اى از شاخه هایش
در آن آویخته و مانندش در دنیا خورشید است ، خودش یکى ست و پرتوش در همه جاست .
14- مکانى که خورشید جز یک بار در آن نتابید، زمین دریایى است که بنى اسرائیل از آن عبور کردند و فرعونیان در آن غرق شدند، در آن هنگام که خدا براى موسى (علیه السلام ) آن دریا را شکافت و آب ، مانند کوهها روى هم ایستاد و زمین دریا به تابیدن خورشید، خشک شد سپس آب دریا به جایش برگشت .
15- درختى که بى آب رویید، درخت یونس پیغمبر است و آن معجزه اى بود که خداى تعالى فرمود: ((و اءنبتنا علیه شجرة من یقطین )) : ((بر سرش درختى از کدو رویانیدیم .))
17- غذاهاى گوناگون بهشتى که در یک کاسه است و آمیخته نمى شود، مانندش در دنیا تخم مرغ است که سفیده و زرده آن آمیخته نمى شوند.
18- دخترکى که از سیب بهشتى بیرون مى آید مانندش در دنیا، کرمکى است که از سیب بیرون مى آید و سیب تغییرى نمى کند.
19- کنیزکى که در دنیا مال دو مرد و در آخرت مال یکى است ، مانند درخت خرمایى است که در دنیا به شرکت مال مؤمنى مانند من و کافرى مانند توست و آن در آخرت براى من است نه براى تو؛ زیرا در آخرت ، آن درخت در بهشت است و تو داخل بهشت نمى شوى .
20- کلیدهاى بهشت ، لااله الا الله و محمد رسول الله است .
ابن مسیب گفت : چون قیصر روم ، جواب سؤالات را خواند گفت : این سخن بروون نیامده جز از خاندان نبوت ، سپس پرسید: پاسخ این سؤالات را چه کسى داده است ؟ گفتند: از پس عموى محمد صلى الله علیه و آله و سلم است .
قیصر روم براى امیرالمؤمنین نامه اى نوشت : ((سلام علیک ؛ پس از سپاس پروردگار، بر پاسخهاى شما واقف شدم و دانستم که شما از خاندان نبوت هستید و به شجاعت و علم ، متصف مى باشید، من خواهانم که دینتان را براى من شرح دهید و حقیقت روحى را که خدا در کتابتان گفته است براى من بیان نمایید ((یساءلونک عن الروح قل الروح من اءمر ربى )) ؛ ((از روح پرسش مى کنند بگو روح از امر پروردگار من است )).